داوران محترم، اعضای عزیز خانواده، عصر همگی بخیر! من ژانگ شومنگ از چائویبا هستم. امروز، اینجا هستم تا موضوع سخنرانیام - «قلب پاک حقیقت را میبیند» - را ارائه دهم و بر جوهره صداقت در زندگی تأکید کنم.
شاید مهارتهای نوشتاری فوقالعادهای نداشته باشم، اما هدفم این است که اصیلترین داستان تجربیاتم را با همه شما به اشتراک بگذارم. نمیدانم چند نفر از اعضای خانواده تنگته ما متعلق به نسل بعد از دهه ۹۰ هستند؟ آیا میتوانید حقوق اولین شغل خود را حدس بزنید؟ آیا کسی میتواند حدس بزند که من در اولین شغلم ماهانه چقدر درآمد داشتم؟ در ۱۸ سالگی، وارد بازار کار شدم و تحت راهنمایی عمویم، که اولین مربی من در دنیای کار شد، شروع به یادگیری تعمیرات خودرو کردم. جالب اینجاست که یکی از همکارانم که در میان شما نشسته است، «برادر» کوچکتر من نیز هست - او شیائو یه است. در حین کار در کنار شیائو یه، با چالشهای فنی روبرو شدم. مربی من اغلب به من میگفت: «وقتی با مشکلات روبرو میشوید، نترسید. اگر بترسید و عقبنشینی کنید، کسی که بازنده خواهد بود، شما هستید.» با وجود اختصاص دو سال به آن شغل، در نهایت نتوانستم ادامه دهم. احساس میکردم که کثیفترین و طاقتفرساترین کار را انجام میدهم و روزانه ناامیدی مشتریان را تحمل میکنم. بنابراین، تصمیم گرفتم فرصتهای دیگری را در جهان کشف کنم. با این حال، چیزی که یافتم معلمانی بودند که در هر نوبت، هر درس چیز جدیدی به من یاد میداد. با این حال، علیرغم آزمایشهای بیشمار زندگی، من با زندگی به عنوان اولین عشقم رفتار کردم.
در طول این مسیر، هرگز تسلیم نشدم. قبل از پیوستن به تنگته، در نقشهای مختلفی کار کرده بودم - کارگاههای ساختمانی، به عنوان سرکارگر در یک شرکت، در خطوط تولید فشرده و حتی رانندگی لیفتراک. اگر دیگران میتوانستند کاری را انجام دهند، من هم میتوانستم، و اگر نمیتوانستند، میخواستم آن را به چالش بکشم. زمان به سرعت میگذشت. من در آگوست سال گذشته به تنگته پیوستم و چند ماه دیگر، یک سال از آن زمان میگذرد. من برای موقعیت کارآموزی در پرداخت فلز درخواست دادم. این یک چالش کاملاً جدید و مهارتی بود که قبلاً هرگز تجربه نکرده بودم. در اولین روز کاریام، با دیدن صنعتگران ماهر که با دقت روی هر محصول کار میکردند، مدیر کارخانه جنبههای اساسی پردازش محصول، الزامات ساخت و ساز و اقدامات ایمنی را برای من توضیح داد. در آن لحظه، با خودم فکر کردم: "این کار آنقدرها هم سخت به نظر نمیرسد. فقط مسئله داشتن دست است، درست است؟" اما وقتی واقعاً شروع به کار کردم، متوجه شدم که اگرچه کار ساده به نظر میرسد، اما اجرای آن به طرز چشمگیری چالش برانگیز است. در اینجا، صمیمانه میخواهم از مدیر قهرمان کارخانه و همه مربیان بخش پرداخت قدردانی کنم. آنها مرا از یک تازه کار به کسی تبدیل کردند که میتوانست به طور مستقل پردازش قاب آینه را انجام دهد. من این پیشرفت را مدیون راهنمایی این مربیان و تشویق رهبرانمان هستم.
در ماه آوریل امسال، هنگام کار روی یک قاب آینه از جنس استیل ضد زنگ با روکش مربعی، در یکی از مراحل مشکلی پیش آمد که منجر به دوباره کاری مداوم شد. راستش را بخواهید، این موضوع روحیهام را کاملاً خراب کرد. عصر، به مدیر کارخانه مراجعه کردم و گفتم: «نمیخواهم امشب اضافه کاری کنم. به کمی استراحت نیاز دارم. دوباره کاری امروز کاملاً روحیهام را خراب کرده است.» مدیر کارخانه بلافاصله و بدون هیچ تردیدی مرخصیام را پذیرفت. سپس چیزی به من گفت: «آرام کردن ذهن به شما اجازه میدهد همه چیز را بپذیرید.» شنیدن این کلمات فوراً قلبم را گرم کرد. در آن لحظه، احساس کردم دوباره جوان شدهام. وقتی در زمان استراحتم فکر کردم، از خودم پرسیدم: «چه چیزی مرا در این کار نگه میدارد؟» حالا میفهمم که این مدیریت انسانی در تنگته، یادگیری و حمایت متقابل بین همکاران و مدیریت دقیق مدیر کیو است. برای پایان دادن به سخنرانی امسال، عبارتی از کازوئو ایناموری را قرض میگیرم: «کلید موفقیت در طرز فکر شماست. تنها با تنظیم طرز فکر خود به بهترین شکل، میتوانید حداکثر پتانسیل خود را آزاد کنید!»
این تمام چیزی است که میتوانم به اشتراک بگذارم. از همه شما به خاطر گوش دادن متشکرم.


زمان ارسال: ژانویه-09-2024