داوران و اساتید محترم، اعضای محترم خانواده، سلام به همه.من یانگ ونچن از چینگچونبا هستم.موضوع سخنرانی امروز من این است - انتخاب
امروزه مردم ناله می کنند که شادی روز به روز کمتر می شود، کار سخت، استرس زا و درآمد کم است.بسیاری از مردم که قبلاً تحت تأثیر اپیدمی قرار گرفته بودند، حتی بیشتر در مورد زندگی آینده خود سردرگم هستند.هیچ حادثه ای در زندگی ما وجود ندارد.هنگامی که بسیاری از تصادفات با هم برخورد می کنند، اجتناب ناپذیر می شود.
دو همکلاسی اطراف من هستند که قبل از فارغ التحصیلی از دبیرستان برای کار بیرون رفتند.در چند سال اول پس از ترک تحصیل، به دلیل شرایط سنی و تحصیلی، آنها همیشه مشغول تغییر شغل بودند، نمی توانستند پول در بیاورند و نمی توانستند راه بازگشت را در زندگی ببینند.در مواجهه با انواع افراد و اشیا در جامعه، تجربه اجتماعی و عدم قضاوت ندارند.آنها ساختمان های بلند، خیابان های شلوغ و یک سری کالاهای لوکس را می بینند.آنها دل ساده و پاکی را که در دوران دانشجویی داشتند از دست داده اند و در زیر وسوسه های شیطانی مختلف جامعه، شروع به رویاهای غیرواقعی برای ثروتمند شدن کرده اند.کسی میدونه؟هیچ ناهار رایگان در دنیا وجود ندارد، چه رسد به اینکه چیزی بیهوده باشد.از آنجا که آنها نیت اصلی خود را از دریافت دستمزد برای کار خود فراموش کرده اند، ایده های ماورایی پول درآوردن را پذیرفته اند، قانون را زیر پا گذاشته و در نتیجه در مسیری بی بازگشت قدم گذاشته اند.آنها در سنین جوانی گرانبهاترین دوران طلایی زندگی خود را در سلول زندان سپری کردند.جوانی رفته و دیگر برنمی گردد، فقط با فراموش نکردن نیت اصلی خود همیشه می توانید موفق شوید!
به قول معروف، پسر ولخرج هرگز نظرش را برای طلا عوض نمی کند.اگر اشتباهات خود را می دانید، می توانید آنها را اصلاح کنید.هیچ راه بهتری برای انجام نیکی وجود ندارد.خدا منصف است.وقتی دری را به روی شما می بندد، پنجره ای را نیز به روی شما باز می کند.یکی از همکلاسی ها برگشت و نظرش عوض شد.او به عنوان شاگرد در یک رستوران مشغول به کار شد و مهارت هایی را آموخت.وقتی دوباره با او ملاقات کردم، به طور اتفاقی شنیدم که می گفت در جوانی از انتخاب خود پشیمان شده و فرصت تحصیل را رها کرده است.او زمینی نبود، اما چیزی به نام زندگی وجود ندارد.او از مصرف دارو پشیمان است، اما این فرصت را خواهد داشت که تا زمانی که هنوز زنده است دوباره شروع کند.او در آینده تمام تلاش خود را برای جبران آسیبی که به پدر و مادرش وارد کرده به کار خواهد گرفت.اما همکلاسی دیگر همچنان بر سرسختی خود پافشاری می کرد و بیشتر فکر می کرد و کمتر انجام می داد و همچنان آرزوی ثروتمند شدن را داشت.همانطور که می توانید تصور کنید نتیجه این شد که او دوباره زندانی شد و من دیگر از او خبری نداشتم.
پس از فارغ التحصیلی از کالج، تاکنون چهار شغل داشته ام، از جمله شمارش در اسکله، فروش غذاهای دریایی و کار در ساختمان.بهعنوان یک حرفهای در طراحی و ساخت قالب، به نظر میرسد درگیر کارهایی هستم که خارج از حرفهای بودن هستند، اما همیشه صدایی در قلبم وجود دارد که به من میگوید هر کاری انجام میدهم، تا زمانی که سخت کار کنم، قطعاً این کار را خواهم کرد. چیزی به دست آوردنبعد از اینکه وارد شرکت شدم، نسخه متفاوتی از خودم دیدم.اگرچه بازرسی کیفیتی که من در آن مشغول بودم با رشته ام متفاوت بود، اما با ذهنیت فنجان خالی با چالش روبرو شدم و تماشا کردم که هر فریم واجد شرایطی از دستانم بیرون می آمد.وقتی بیرون رفتم، از درون خیلی خوشحال بودم.شاید شروع از صفر سخت باشد، اما اگر شروع نکنید، هرگز فرصتی نخواهید داشت.پس از آموختن فلسفه پیرمرد، دلم پاکتر و ساده تر می شود.من در زمینه کاری خود سخت کار می کنم، تمام جنبه های کارم را با قلبم انجام می دهم و با صمیم قلب با خانواده و دوستانم روبرو می شوم.کنار بیایید و بدهید.
ما همیشه در حال باخت و باخت هستیم.هنگام مواجهه با وسوسه های مختلف و انتخاب های گوناگون، ابتدا می پرسیم که قصد اصلی ما چیست؟خوب و بد را چگونه قضاوت می کنیم و چگونه تصمیماتمان درست است؟پس از ورود به تنته، با فلسفه ایناموری ارتباط برقرار کردم و به آرامی حقیقت فلسفه زندگی را از روش زنده فهمیدم.همانطور که پیرمرد گفت: به عنوان یک انسان، چه چیزی درست است؟فقط یک قلب پاک می تواند حقیقت را ببیند و همیشه ذهنیت یک فنجان خالی را حفظ کند.تحمل عالیه
زمان ارسال: اکتبر 20-2023